نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری اقتصاد بین الملل، گروه اقتصاد، دانشکدهی مدیریت و اقتصاد، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
2 استاد تمام اقتصاد، گروه اقتصاد، دانشکدهی مدیریت و اقتصاد، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران.
چکیده
چکیده گسترده
معرفی:
تأثیر اقتصاد بر سیاست و تأثیر سیاست بر اقتصاد همواره مورد توجه اقتصاددانان و سیاستمداران بوده است، سؤال مهمی که ممکن است در این حوزه مطرح شود این است که انتخابات چه اثراتی میتواند بر اقتصاد داشته باشد و نیز شرایط فعلی اقتصاد چه تأثیری ممکن است بر انتخاب افراد داشته باشد؟ طبق الگوی نورد هاوس دولتها میتوانند با سیاستگذاریهای اقتصادی روند تحولات سیاسی به ویژه پیروزی مجدد در انتخابات را رقم زده که به بیثباتی اقتصادی منجر میشود، حزبِ بر سرِ قدرت، سیاستهای اقتصادی را در طی دوره تصدی به گونهای انتخاب میکند تا محبوبیت خود را در آستانه انتخابات بعدی حداکثر نماید، تأثیرپذیری رأیدهندگان از عملکرد متغیرهای کلان اقتصادی، سبب وسوسه مسئولان در دستکاری متغیرهای اقتصادی میشوند، به گونهای که بتوانند پیامدهای مساعدی را در آستانه انتخابات به دست آورند.
از مهمترین متغیرهای اقتصادی که رأی دهندگان به آن توجه دارند و در تابع مطلوبیت آنها مشاهده میشود، میتوان به متغیرهای تورم و بیکاری اشاره نمود. بیکاری به عنوان یک پدیده مخرب اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مطرح بوده و رفع آن همواره از دغدغههای اساسی برنامهریزان بوده و پیامدهای منفی و ناگواری را در زمینههای مختلف به دنبال دارد، بیکاری یک پدیده اقتصادی بسیار مهم و حایز اهمیت برای دولتها به شمار میرود که دولتها همواره در تلاش هستند معضل اقتصادی- اجتماعی بیکاری را حل نمایند. تورم نیز در سطح کلان اقتصادی به عنوان یکی از متغیرهای اصلی، نقش قابل توجهی در عملکرد اقتصادی دارد. در مجموع بیکاری و تورم دو متغیر هدف در سیاستهای اقتصادی بوده و در بسیاری موارد سیاستگذار ناچار است برای رسیدن به یکی، دیگری را قربانی کند. متغیر تورم و بیکاری نزد نامزدهای انتخاباتی و رأی دهندگان از حساسیت مضاعفی نسبت به سایر متغیرها برخوردار است.
متدولوژی:
در این پژوهش، مسیر بهینهی متغیرهای تورم و بیکاری بر اساس الگوی نورد هاوس با بسته نرمافزاری GAMS برای دورههای مختلف 8 ساله، در طول سالهای 1408-1360 شبیه سازی شده و با مقادیر واقعی آنها (سالهای 1398-1360)، مقایسه شده است.با مقایسه مقادیر شبیه سازی شده و مقادیر واقعی متغیر تورم و بیکاری، نقاط ضعف و قوت دولتهای مختلف و نیز میزان فرصت طلبی آنها شناسایی میشود و میتواند به عنوان یک توصیه سیاستی مورد استفاده قرار گیرد.
یافتهها:
نتایج این پژوهش نشان میدهد که در اکثر دورهها، دولتها تلاش میکنند تا با اتخاذ سیاستهای اقتصادی متفاوت، رضایت رأی دهندگان و احتمال انتخاب مجدد خود را افزایش دهند و شایان ذکر است که در اکثر دورههای 8 ساله، میانگین تورم در نیمه اول به مراتب پایینتر از نیمه دوم بوده است و میتواند به نوعی به عنوان شواهدی دال بر الگوی نورد هاوس تلقی شود، هرچندکه اثبات ادعای مطرح شده، نیازمند مطالعات بیشتری در سیاستهای اقتصادی دولتهای مختلف است و در عین حال ممکن است عمدی در کار نباشد.
نتیجه:
به منظور جدا شدن دولتها از فرصت طلبی و دستیابی به یک تورم و بیکاری ایدهآل و افزایش احتمال انتخاب مجدد آنها، لازم است پارامترهای اثرگذار بر منحنی فیلیپس به طور دقیق شناسایی شوند و علاوه بر این، در انتخاب نوع سیاست، نحوه اجرا، اندازه سیاست و نیز میزان اثر گذاری سیاست اطلاعات کافی داشته باشند. انتخاب نوع سیاست فقط میتواند شرط لازم باشد و نحوه اجرا، اندازه سیاست و نیز میزان اثرگذاری سیاست شرط کافی قلمداد میشوند.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
Simulation of Nordhaus Model (1975) in the Economy of Iran: Optimal Control Approach
نویسندگان [English]
- yaser balaghi inalo 1
- Sayyed Abdolmajid Jalaee Esfandabadi 2
1 Ph.D.student of International Economics, Department of Economics, Faculty of Management & Economics, Shahid Bahonar university, Kerman, Iran.
2 Professor of Economics, Department of Economics, Faculty of Management & Economics, Shahid Bahonar university, Kerman, Iran.
چکیده [English]
EXTENDED ABSTRACT
INTRODUCTION
The effect of economy on politics and the effect of politics on economy has always been considered by economists and politicians. A significant question in this area is related to the effects of elections on economy and the effect of the current economy status on individual choices. According to Nordhaus model, governments can provide political developments, especially victory in elections using economic policies, leading to economic instability. The empowered party selects economic policies during its tenure of office to maximize its popularity on the eve of the next election. Voters are influenced by the performance of macroeconomic variables, persuading officials to manipulate economic variables so that they can achieve desirable outcomes on the eve of election. Inflation and unemployment are among the most critical economic variables considered by voters and observed in their utility function.
Unemployment is considered as a destructive social, economic, and cultural phenomenon and its elimination has always been one of the main concerns of planners. In addition, unemployment has negative and adverse consequences in different fields. Unemployment is considered as a highly significant economic phenomenon for governments which always attempt to solve the socio-economic problem of unemployment. Furthermore, inflation, as one of the main variables, plays a considerable role in economic performance at the macroeconomic level. In general, unemployment and inflation are two target variables in economic policies and policymakers often have to sacrifice one of them to achieve the other one. Inflation and unemployment variables are more sensitive to electoral candidates and voters compared to other variables.
METHODOLOGY
This study simulated the optimal path of inflation and unemployment based on Nordhaus model in GAMS software for eight years during 1981-2029 and compared to their actual values during 1981-2020. Comparing the simulated values and actual values of inflation and unemployment, the strengths and weaknesses of different governments, as well as their opportunism rate are identified and can be used as a policy recommendation.
FINDINGS
The results of this study indicated that governments have often attempted to increase voter satisfaction and the possibility of their re-election by adopting different economic policies. In addition, the average inflation during the eight-year periods have been mostly lower in the first half than the second half. Further, it can be regarded as evidence of Nordhaus model, although proving this claim requires further investigation in the economic policies of different governments and may not be intentional.
CONCLUSION
In order to separate from this opportunism by governments, achieve ideal inflation and unemployment, and increase their likelihood of re-election, it is necessary to accurately identify the parameters affecting the Phillips curve and having information about the type of policy, implementation, policy size, and effectiveness of policy. Selecting the policy type can only be a necessary condition while implementation, policy size, and the effectiveness of policy are considered as sufficient conditions.
کلیدواژهها [English]
- Nordhaus Model
- Iranian Economy
- Optimal Control
- Inflation
- Unemployment
Complexity on Inflation in the Selected Countries of Organization of Islamic Cooperation. Quarterly Journal of Quantitative Economics(JQE), (former EconomicStudies), 18(4), 67-91. 10.22055/JQE.2021.32056.2197. (In Persian)