ORIGINAL_ARTICLE
بررسی تأثیر دموکراسی بر رابطه رشد اقتصادی با نابرابری درآمدی در ایران
معرفی: کاهش نابرابری، تعدیل درآمدها و مسائل بازتوزیع هنگامی که همراه با رشد اقتصادی در نظر گرفته میشود به بزرگترین هدف اقتصاد توسعه و دشوارترین وظیفه سیاستگذاران تبدیل میشود. زیرا حصول به نرخ رشدهای بالا علاوه بر اینکه دشواریهای خاص خود را دارد این نگرانی را نیز به همراه میآورد که فراهم آوردن رشد شتابان ممکن است موجب بروز نابسامانیهایی در توزیع درآمد شود. بنابراین تبیین رابطه علّی بین رشد و توزیع درآمد و نحوه مشخص شدن ارتباط بین این دو متغیر و سپس اعمال سیاستهای بهینه رشد و توزیع اهمیت ویژهای دارد. مطالعات فراوانی در جوامع مختلف در این زمینه انجام شده است که عمدتاً بر اساس فرضیه «رشد و توزیع درآمد» کوزنتس (1955) است. کوزنتس، در مطالعات خود یک رابطه سهمی شکل بین درآمد سرانه و نابرابری درآمد مشاهده و رابطه مزبور را به این صورت تبیین کرد: در مراحل توسعه اقتصادی، پایینترین و بالاترین مقادیر درآمد سرانه با نابرابری اندک و مقادیر میانی درآمد سرانه، با درجات بیشتری از نابرابری متناظر است. وی با استفاده از آمار و اطلاعات سه کشور انگلیس، آلمان و ایالات متحدة آمریکا، به تخمین تجربی تأثیر رشد اقتصادی بر توزیع درآمد پرداخت و مشاهده کرد که نابرابری توزیع درآمد طی اولین مراحل رشد اقتصادی رو به افزایش میگذارد و سپس، همتراز می شود و بالاخره طی مراحل نهایی رشد اقتصادی، کاهش مییابد. اما نتایج حاصل از مطالعات تجربی نشان میدهد که فرضیه کوزنتس همواره مورد تأیید نبوده و نحوه ارتباط بین رشد اقتصادی و نابرابری درآمدی از قبل قابل پیشبینی نیست و بسته به اینکه این موضوع برای کدام کشور (یا گروه کشورها) بررسی شود رابطه مثبت، منفی، بیمعنی و یا غیرخطی حاصل خواهد شد. به همین دلیل در میان برخی از اقتصاددانان به ویژه از اوایل دهه 1990 به بعد، نگرشی نوین به موضوع رشد اقتصادی و نابرابری درآمد در اقتصاد کلان ظهور کرده است. نگرش هایی که عمدتاً معتقدند بر خلاف نظر کوزنتس که فقط عوامل اقتصادی را در تببین این رابطه مد نظر قرار می داد، نحوه ارتباط این دو عنصر درونزاست و علاوه بر عوامل اقتصادی، تابعی از عوامل اجتماعی و سیاسی نیز هست در نتیجه از تحولات سیاسی و نهادی جوامع متأثر میشود. از همین رو محققان به دنبال متغیرهایی هستند که درک جامع تری از الگوهای رشد و نابرابری درآمدی را به دست بدهد و در عینحال بتواند رشد اقتصادی و توزیع درآمد را به صورت همزمان محقق نماید. در همین راستا، هدف این مقاله، بررسی تأثیر دموکراسی بر رابطه بین رشد اقتصادی با نابرابری درآمدی در ایران است. به صورت نظری این انتظار وجود دارد که برقراری فرهنگ دموکراتیک در جامعه علاوه بر فراهم آوردن شرایط مناسب برای انجام فعالیتهای مولّد اقتصادی، سبب میشود که نابرابرهای درآمدی و تضاد طبقاتی از طریق فرآیند مشارکت عمومی و نیز گسترش عدالت همهجانبه در سایه دموکراسی کاسته شود. اما در واقع در این مورد هیچ ارتباط مشخص و صریحی وجود ندارد و تأثیر دموکراسی بر متغیرهای اقتصادی تا حدود زیادی بستگی به توزیع بالفعل قدرت دارد. نخبگان سیاسی میتوانند در برخی شرایط خاص که دموکراسی قدرت قانونی آنها را تهدید کند، سرمایهگذاری بر قدرت واقعی را (از طریق کنترل بازیگران محلی، بسیج نیروهای نظامی غیردولتی، لابیهای سیاسی و دیگر ابزارهای ناقض نظام حزبی) افزایش دهند تا کنترل فرآیندهای قانونی امکانپذیر شود. طبیعی است که در چنین فضایی، دموکراسی تأثیر چندانی روی بازتوزیع ثروت و کاهش نابرابری و رشد اقتصادی نخواهد داشت. در کنار این امر، ممکن است فرآیند دموکراسی از طریق نهادهایی چون قانون اساسی، احزاب سیاسی محافظهکار، قضات، تهدید واقعی کودتا و حتی فرار گسترده مالیاتی محدود شده و در نتیجه تأثیرات اقتصادی آن نیز کمرنگ شود. بنابراین رابطه دقیقی بین دموکراسی و متغیرهای رشد و نابرابری وجود ندارد اما این به این معنی نیست که اساساً هر نوع رابطه ای منتفی است بلکه این امر، به احتمال بسیار ناشی از روابط پیچیده و متفاوت دموکراسی و متغیرهای اقتصادی است که توجه و دقت نظر بیشتری را در انجام این مقاله میطلبد. تبیین نظری ارتباط متقابل بین رشد اقتصادی و توزیع درآمد میتواند پاسخگوی یکی از پرسشهای اساسی و بنیادین برنامهریزان اقتصادی، به ویژه در کشورهای در حال توسعه باشد. زیرا کشورهای مزبور، همواره از سطح پایین درآمد سرانه و نیز گستردگی شکافهای درآمدی در رنج بودهاند. شاید بتوان گفت، ریشهکن کردن فقر و تعدیل نابرابری درآمد، وقتی همراه با رشد اقتصادی و اصلاحات نهادی و سیاسی در نظر گرفته شود، به بزرگترین هدف و دشوارترین وظیفه سیاستگذاران اقتصادی در کشورهای در حال توسعه تبدیل میشود. در مورد کشوری مانند ایران نیز طبعاً چگونگی فرآیند توسعه میتواند در نوع ارتباط بین رشد و توزیع درآمد موثر باشد. به همین دلیل در این مقاله، تأثیر دموکراسی به عنوان یک متغیر سیاسی بر نحوه این ارتباط بررسی میشود تا تأثیر گسترش نهادهای دموکراتیک بر مشکلات مربوط به ناهماهنگی رشد اقتصادی با نابرابری درآمدی به طور همزمان و نه با کنار گذاشتن یکی به نفع دیگری روشن شود. متدولوژی: این تحقیق از نوع علّی است و دادهها به صورت کتابخانه ای (عموم اطلاعات و داده های مورد نیاز از سایت بانک جهانی، آمارهای سری زمانی منتشر شده توسط مرکز آمار ایران، بانک مرکزی و گزارشهای مربوط به پروژه پولیتی) استخراج شدهاند. جامعه مورد مطالعه در این تحقیق، کشور ایران در سال های 1397-1350 است. با توجه به ماهیت دادهها، برای برآورد مدل از روش خودتوضیح با وقفههای گسترده (ARDL) استفاده شده است. بهاین منظور، بستههای نرمافزاریExcel, Microfit 4.1 Eviews9 مورد استفاده قرار گرفتهاند. سامان تحقیق بهگونهای است که پس از بیان مقدمه، ادبیات موضوع به طور خلاصه بررسی و مدل و متغیرهای تحقیق مشخص شدهاند. سپس برآورد مدل و آزمونهای اقتصاد سنجی لازم برای بررسی صحت و ثبات ضرایب و نتایج انجام شده و در انتها نیز به جمع بندی نتیجهگیری و ارائه چند پیشنهاد پرداختهایم. یافته ها: براساس نتایج برآورد مدل تحقیق (اقتصاد سیاسی منحنی کوزنتس) هرچند فرضیه کوزنتس ( رابطه u شکل نابرابری درآمدی و رشد اقتصادی) در ایران رد نمیشود اما در نظر گرفتن تأثیر نهاد سیاسی دموکراسی موجب شده است که تأثیر منفی رشد بر نابرابری کمتر شود، همچنین ورود متغیر دموکراسی به مدل،نشاندهنده اثر معکوس و معنادار رشد همراه با دموکراسی بر نابرابری درآمدی است به این معنی که نابرابری حالت خود مخرب دارد و تغییرات رژیم سیاسی (گسترش مردمسالاری) منتج به نظام توزیع مجدد میشود. در واقع براساس مبانی نظری این مدل، فرضیه کوزنتس شکل میگیرد اما افزایش نابرابری در جامعه موجب میشود که توده مردم عادی که از وضع موجود ناراضی هستند اقدام به شکلدهی سازمانها و نهادهایی در جهت احقاق حقوق خود کنند بنابراین سیاستمداران که احساس خطر میکنند ناچارند که برنامههای اصلاحی و سیاستهای بازتوزیع را در دستور کار خود قرار دهند تا بدین ترتیب خطر کودتا و انقلاب را از خود دور نگه دارند. در نتیجه میتوان گفت که اصلاحات سیاسی و اقدامات مردمسالارانه موجبات کاهش نابرابری را در کنار افزایش رشد اقتصادی فراهم میکند. نتیجه: فرضیه کوزنتس در بازه زمانی تحقیق، با درصد اطمینان بالایی پذیرفتهشده است. رشد اقتصادی تأثیری فزاینده و مجذور رشد اقتصادی تأثیری کاهنده بر نابرابری درآمدی دارد و شدت این تأثیرات در بلند مدت بیشتر است. این مطلب مؤید این است که تحمل درصدی از نابرابری در جامعه جهت دستیابی به سطح مشخصی از رشد به منظور توسعه اقتصادی، اجتنابناپذیر است که با افزایش سطح توسعهیافتگی، اثر رشد بر نابرابری معکوس شده و امکان رشد همراه با توزیع مناسب درآمد فراهم خواهد شد. تورم دارای اثر مستقیم و معنادار بر نابرابری درآمدی است به این معنی که افزایش تورم شکاف درآمدی جامعه را وسیعتر میکند. این نتیجه با مطالعات ابونوری (1385) و گرجی (1387) هم-خوانی دارد. نسبت درآمدهای نفتی به تولید تأثیر مستقیم بر نابرابری درآمدی داشتهاست. بنابراین افزایش درآمدهای نفتی به شدت نابرابریها را دامن زده است. این نتیجه با فرضیه دولت رانتیر در اقتصاد ایران همخوانی دارد بهطوریکه گروههای ذی نفع با نفوذ در فرآیند بودجهریزی و تخصیص منابع مالی تلاش میکنند سهم هرچه بیشتری از رانتهای نفتی را به خود اختصاص دهند. لذا به نظر میرسد افزایش درآمدهای نفتی از طریق افزایش دسترسی به منابع ارزی خارجی و واردات بیشتر کالاهای مصرفی، زمینه را برای فعالیتهای غیرمولد و افزایش شکافهای درآمدی فراهم میکند. ورود شاخص دموکراسی به مدل سبب شده است که اثرات منفی رشد اقتصادی بر نابرابری تا حدود قابل قبولی کاسته شود (هر چند که فرضیه کوزنتس همچنان برقرار است.) براین اساس بهنظر میرسد که از طریق ایجاد و ثبات شرایط دموکراتیک، دستیابی همزمان به دو مؤلفه رشد اقتصادی و کاهش نابرابری ممکن میشود اما در تحلیل تجربی این نتایج لازم است این مطلب را در نظر بگیریم که ممکن است ویژگی نهاد بودن دموکراسی مانع از تأثیر فوری در این زمینه شود. ضریب کمتر این متغیر در کوتاه مدت نسبت به بلند مدت نیز مؤید این مطلب است. لازم به ذکر است که به منظور اطمینان از صحت نتایج برآوردهای مدل اقتصاد سنجی آزمونهای برقراری فروض کلاسیک و برای بررسی ثبات مدل، آزمونهای پسماند تجمعی و مجذور پسماند تجمعی، برای مدل تصریح شده انجام شد که نتایج آن حاکی از برقراری فروض کلاسیک و نیز ثبات مدلهاست. با توجه به تأثیر فزاینده رشد بر نابرابری در مراحل اولیه، این احتمال وجود دارد که پیگیری سیاستهای رشد مدارانه، صرف نظر از عواقب توزیعی آن به بدتر شدن وضعیت توزیع درآمد در ایران بیانجامد. بنابراین برای دستیابی به هر دو هدف مهم توسعهای یعنی رشد اقتصادی و توزیع درآمد، لازم است که راهبردهای رشد توأم با سیاستهای بازتوزیعی در نظر گرفته شود. همچنین نظر به اثرگذاری مثبت دموکراسی در بهبود توزیع درآمد و نقش آن در کاهش اثرات منفی رشد بر نابرابری لازم است که صاحبنظران در برنامهریزی برای توسعه فقط سیاستهای اﻗﺘﺼﺎدی را ﻣﻼک ﻋﻤﻞ ﻗﺮار ﻧﺪاده و در ﮐﻨﺎر این ﻧـﻮع سیاستها ﺳﻌﯽ ﮐﻨﻨـﺪ ﺑـﻪ سیاستهایی ﻫﻤﭽـﻮن افزایش آزادیهای سیاسی و فردی، حاکمیت ﻗﺎﻧﻮن وایجاد، تقویت وﮔﺴﺘﺮش زیرساختهای قانونی و ﻧﻬﺎدﻫﺎی دﻣﻮکراتیک ﺑﭙﺮدازﻧﺪ ﺗﺎ از طریق این سیاستﻫـﺎ با فراهم آوردن شرایط بهتر در افزایش وﮔﺴﺘﺮش دﻣﻮﮐﺮاﺳﯽ، راه را ﺑﺮای افزایش رﺷﺪ و ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎدی در کنار بهبود توزیع درآمد ﻫﻤﻮار ﺳـﺎﺧﺘﻪ و ﻣﻮﺟﺒـﺎت ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻧﺒﻪ جامعه را ﻓﺮاﻫﻢ ﺳﺎزﻧﺪ.
https://jqe.scu.ac.ir/article_16872_e6fa9808fa88edf0272301e8248f71fd.pdf
2021-05-22
1
16
10.22055/jqe.2020.29003.2058
اقتصاد سیاسی
فرضیه کوزنتس
رشد اقتصادی
نابرابری درآمدی
دموکراسی
محدثه
حسینی
smh.eco1370@gmail.com
1
کارشناس ارشد علوم اقتصادی، دانشکده علوم اداری و اقتصادی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران.
AUTHOR
محمد طاهر
احمدی شادمهری
shadmhri@um.ac.ir
2
دانشیار اقتصاد، دانشکده علوم اداری و اقتصادی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران.
LEAD_AUTHOR
محمد جواد
گرجی پور
javad.gorjipor@gmail.com
3
دانشجوی دکتری اقتصاد، دانشکده علوم اداری و اقتصادی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران.
AUTHOR
Abrishmi, A & Mehr ara, M & Khta bakhsh, P. (2005). Investigating the Relationship between Growth and Income Distrubution in Iran. Journal of Humanities and social sciences, (17), 13-53. (in Persian)## Abunoori, A & Khooshkar, A. (2006). The effect of macro economic indicators on income distribution in Iran;inter provincial study. Journal of economic research, (77), 65-95. (in Persian) ##Acemoglu, D. & Robinson J. (2002). The political economy of the Kuznets curve. Journal of Economic knowledge perspectives, 4(5), 247-283. (in Persian) ##Acemoglu, D. & Robinson J. (2016). The economic roots of dictatorship and democracy. Tehran. Kavir. (in Persian) ##Acemoglu, D. Naidu, S. Restrepo, P & Robinson James A. (2015). Democracy, Redistribution, and Inequality, Handbook of Income Distribution, 2(B): 1885-1966. ##Ahmadian, M & Abdoli, GH & Jabalamli, F & SHabankhah, M. (2019). Extracting The Dynamic Curve of the Kuznets Environment. Quarterly Journal of Quantitative Economics, (16), 1-36. (in Persian) ##Ashrafee, S & Behboudi, D & Deg pasand, F.(2018). Investigating the nonlinear relationship between income inequality and economic growth in iran. Journal of Applied theories of economic, (3), 21-42. (in Persian) ##Brown, R.L., Durbin, J. & Evans J.M. (1975). Techniques for testing the constancy of regression relationship over time. Journal of the Royal statistical society, (37): 149-192. ##Bradshaw, J., & Chen, J. R. (1996). Poverty in the UK: a comparison with nineteen other countries (No. 147). LIS Working Paper Series. ##Farzanegan, M. R., & Krieger, T. (2019). Oil booms and inequality in Iran. Review of Development Economics, 23(2), 830-859. ##Feld, Lars P., Fischer, Justina A.V. & Kirchgässner Gebhard. (2010). the effect of direct democracy on income redistribution: evidence for Switzerland. Economic inquiry, 48 (4), 817-840. ##Gillis, P & Snowgrass ,R. (2000). economic development. Tehran, Ney Press. (in Persian) ##Gorjee, A. (2008). The effect of globalization on income distribution in Iran. Quarterly Iranian Economic Research, (34), 100-124. (in Persian) ##Hossein zadeh, H. (2018). Analysis of the effects of economic growth on income distribution in the Middle East and North Africa. Journal of Economic research and policies, (82), 233-260. (in Persian) ##Iniguez‑Montiel, A.J., (2014). Growth with equity for the development of Mexico: poverty, inequality, and economic growth (1992–2008). World Development, 59(C): 313-326. ##Khoshsara, A. Nasrallah, Kh. Azarbayjani, K & Bakhshi Dastjerdi, R. (2019). Analysis of Factors Affecting Inequality in Iran in the Framework of Thomas Piketty Theories. Journal of Economic growth and development, (39), 29-54. (in Persian) ##Kuznets, S., (1955). Economic growth and income inequality. American Economic Review. ##Lee, K., Pesaran, M. & R., Smith (2013). Growth and Convergence in Multi Country Empirical Stochastic Solow Model. Journal of Applied Econometrics, 12(4), 357-392. ##Mahdavi Adeli, M. Mesgarani, M. GHaemi Asl, M. & Akbari, A.H. (2016). Rent, democracy and development; Determining the optimal period of formation of developmentalist institutions of natural resource management in Iran. the fourth conference of the Iranian Islamic model of progress; Iran's progress, past, present and future. (in Persian) ##Mazlum Khorasani, M. & Azimi Hashemi, M.(2010). Fuzzy analysis of the relationship between economic and political development and income inequalities in Iran. Journal of Social Analysis of Order and Inequality, (59), 27-58. (in Persian) ##Mehregan, N. Musaei, M. & Kayhani Hekmat, R.(2008). Economic growth and income distribution in Iran. Quarterly Journal of Social Welfare, (77), 28-57. (in Persian) ##Mousavi Jahromi, Y. Khodadad Kashi, F & Musa Pourahmadi, A. (2015). Assessing the factors affecting income inequality in society. Iranian Economic Research, (19), 117-147. (in Persian) ##Naji Maidani, A. (1996). Investigating the interactions between economic growth and income distribution in Iran. Master Thesis. Faculty of Humanities. Trabiat Modares University. (in Persian) ##Nemati, Morteza. & Raisi, Ghasem. (2015). Economic Growth and Income Inequality in Developing Countries. International Journal of Life Sciences, 9 (6): 79-82. ##Nilli, M & Farahbakhsh, A. (1998). The relationship between economic growth and income distribution. Quarterly Journal of Planning and Budgeting, (10-11), 121-154. (in Persian) ##Perron, P., (1989). The great crash, the oil price shock and the unit root hypothesis. Econometrica, 57: 1361-1401. ##Raza, S. A. & Shah, N. (2017). Tourism growth and income inequality: does Kuznets Curve hypothesis exist in top tourist arrival countries. Journal Asia Pacific Journal of Tourism Research, 22 (8), 874-884. ##Ross, M (2001). Does Oil Hinder Democracy?. World Politics, NO 53(3), PP 325-361##Sahib Honar, H. & Nadri, K.(2014). Economic analysis of the effect of increasing oil revenues on revenue distribution with VAR approach. Iran's energy economy, (9), 115-149. (in Persian) ##www.Worldbank.Org##Yousefi Barforoshi, A. Mehri Karnami, Y. & Zurki, Sh. (2019). The effect of exchange rate gaps and asymmetric inflation, unemployment and income inequality in Iran. Applied theories of economics. Online publication on the quarterly site on November 23, 2019. (in Persian) ##
1
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی اثرات غیرخطی ظرفیت جذب و عقب ماندگی نسبی بر سرریزهای تحقیق و توسعه بینالمللی در کشورهای در حال توسعه (رویکرد رگرسیون انتقال ملایم پنل)
معرفی: نظریههای اخیر در رابطه با رشد اقتصادی، نشان دهنده این است که فعالیتهای تحقیق و توسعه از عوامل اصلی در فرایند تولید علم به شمار میروند و نقش مهمی را در بهبود سطح بهرهوری کل عوامل تولید ایفا میکنند. بر همین اساس، کشورهای توسعه یافته با سرمایهگذاری و اختصاص بودجههای تحقیقاتی بالا توجه خاصی به این گونه فعالیتها دارند. اما در کشورهای در حال توسعه با توجه به پایین بودن بودجههای تحقیق و توسعه و محدودیت منابع سرمایه ای که برای بنگاههای تولیدی وجود دارد، این کشورها میتوانند از سرریز فعالیتهای تحقیق و توسعه بینالمللی بهره ببرند و بهرهوری کل عوامل تولید خود را بهبود ببخشند. اما آن چه که اهمیت دارد این است که برخی عوامل داخلی و یا خارجی مانند ظرفیت جذب کشورها یا درجه عقب ماندگی نسبی آنها میتواند مکانیسم اثرگذاری سرریزها بر بهرهوری را تحت تاثیر قرار دهد و منجر به برخی اثرات غیرخطی احتمالی گردد. برای بررسی این اثرات غیرخطی احتمالی نیاز به روشهای انعطاف پذیرتری هست تا بتواند به خوبی رفتار این عوامل را بر مکانیسم اثرگذاری سرریزهای تحقیق و توسعه بین المللی شناسایی و مورد بررسی قرار دهد. برهمین اساس، در این مطالعه به دنبال پاسخگویی به این سوال هستیم که اثرات آستانهای ظرفیت جذب و عقبماندگی نسبی بر سرریزهای تحقیق و توسعه بین المللی در کشورهای در حال توسعه به چه صورت است؟ برای بررسی این موضوع از رویکرد غیرخطی رگرسیون انتقال ملایم دادههای تابلویی (PSTR) استفاده شده است و دوره زمانی این مطالعه 1995- 2015 در نظر گرفته شده است. برای این منظور، از کانال اثرگذاری سرریزهای تحقیق و توسعه بینالمللی بر بهرهوری کل عوامل تولید استفاده شده است و در دو برآورد جداگانه نحوه اثرگذاری دو متغیر انتقال ظرفیت جذب و غقبماندگی نبسی بر عملکرد سرریزهای تحقیق و توسعه بین المللی و به تبع آن بهرهوری کل عوامل تولید مورد بررسی قرار گرفته است. متدولوژی: با توجه به اینکه در مدلهای رگرسیونی مبتنی بر دادههای پانلی، اثرات زمانی و مقطعی ناهمگن در دادهها به وسیلهی مدل تاثیرات ثابت و تصادفی تعیین میشود و در چنین مدلهایی کششها (ضرایب متغیرها) در بین کشورها و در طی زمان ثابت هستند، یک معادله خطی نمیتواند اجازه بدهدکه تغییرات بهرهوری کل عوامل تولید نسبت به سرریز تحقیق و توسعه خارجی همه اثرات غیر خطی احتمالی را منعکس کند. در این مطالعه نیز به منظور بررسی و آزمون رابطه میان متغیرها، در الگوی در نظر گرفته شده از تکنیک اقتصاد سنجی رگرسیون انتقال ملایم پانلی استفاده شده است. برای این منظور به پیروی از مطالعه گونزالز و همکاران (2005) و کولیتاز و هارولین (2006) ابتدا یک مدل PSTR دو رژیمی با یک تابع انتقال به صورت زیر تصریح میشود: (1) در رابطه (1) i=1,…,N و t=1,…,T، به ترتیب نشان دهنده مقاطع و ابعاد زمانی دادههای پانلی میباشند. متغیر وابسته و نشانگر بهرهوری کل عوامل تولید، و و متغیرهای مستقل و به ترتیب نشاندهنده، سرریز تحقیق و توسعه داخلی، سرمایه انسانی و سرریز تحقیق و توسعه بینالمللی هستند. اثرات ثابت مقاطع و جمله خطای مدل است که بصورت در نظر گرفته شده است. نیز بیانگر یک تابع انتقال پیوسته و کراندار بین صفر و یک است. با توجه به مبانی نظری و تجربی موجود در زمینه موضوع مورد مطالعه، در این تحقیق متغیرهای ظرفیت جذب و عقبماندگی نسبی ( درجه توسعه یافتگی) به عنوان متغیر انتقال انتخاب شده اند. یافته ها: بر اساس نتایج به دست آمده، با در نظر گرفتن اثرات آستانهای ظرفیت جذب و عقبماندگی نسبی، ضریب اثرگذاری سرریزهای تحقیق و توسعه بینالمللی بر بهرهوری کل عوامل تولید افزایش مییابد. به عبارت بهتر، نتایج تحقیق گویای این است که متغیر ظرفیت جذب که معادل میانگین سالهای آموزش نیروی انسانی در نظر گرفته شده است، تاثیر مثبت و معنی داری بر اثرگذاری سرریزهای تحقیق و توسعه بینالملی روی بهرهوری کل عوامل تولید در کشورهای در حال توسعه دارد. یعنی با افزایش حد آستانهای ظرفیت جذب میزان اثرگذاری سرریزها بر بهرهوری نیز افزایش یافته است. بنابراین، کشورهای در حال توسعه برای بهره بردن از اثرات سرریز بینالمللی روی بهرهوری کل عوامل تولید به حد مشخصی از آموزش نیروی انسانی نیاز دارند. همچنین، شاخص عقبماندگی نسبی نیز بصورت مستقیم عمل نموده و با افزایش شکاف تکنولوژیکی کشورهای در حال توسعه از کشور رهبر ( در این مطالعه آمریکا در نظر گرفته شده است) میزان اثرگذاری سرریزهای بینالمللی بر بهرهوری کل عوامل تولید این کشورها افزایش داشته است. اما این افزایش تا حد مشخصی از عقبماندگی وجود خواهد داشت. البته، لازم به ذکر است که مطابق نتایج به دست آمده، این رابطه مستقیم تا سطح آستانهای مشخصی از ظرفیت جذب و عقبماندگی نسبی در کشورهای در حال توسعه برقرار است و در کشورهایی که از ظرفیت جذب بسیار بالایی برخوردارند و یا بسیار عقبمانده هستند رژیم خطی تعیین کننده رفتار متغیرها بوده و ضریب اثرگذاری سرریزها بر بهرهوری کل عوامل تولید در این کشورها ضعیفتر گزارش شده است. نتیجه: بنابراین، توصیه میشود کشورهای در حال توسعه برای آنکه بتوانند از مزایای سرریزهای تحقیق و بینالمللی در جهت بهبود بهرهوری خود برخودار شوند، بایستی پتانسیلهای خود را در زمینه تجارت بینالملل شناسایی نموده و کشورهایی را که در زمینه سرریزهای تحقیق و توسعه بیشترین نفع را به آنها میرسانند، مد نظر قرار دهند. علاوهبراین، با تربیت و آموزش کارآمد نیروی انسانی متخصص و تقویت ظرفیت جذب داخلی امکان جذب و بومیسازی فناوریهای جدید را ایجاد نموده و زمینه را برای جذب هر چه بیشتر سرریزها فراهم کنند. همچنین، این کشورها میتوانند با سیاست-گذاری صحیح در استفاده از منابع داخلی، اختصاص بودجههای مناسب برای فعالیتهای تحقیق و توسعه داخلی و نظارت جدی بر آنها با تقویت تولید داخلی به درجات منابی از توسعهیافتگی دست پیدا کرده و شکاف تکنولوژیکی خود را از کشورهای پیشرو کاهش دهند تا بتوانند بیشترین بهره را از تجارت بینالملل خود داشته باشند و با جذب بیشتر فناوریهای خارجی، در عرصه جهانی به رقابت موثر پرداخته و از منافع سرریزهای بینالمللی در جهت بهبود سطح بهرهوری خود استفاده نمایند.
https://jqe.scu.ac.ir/article_16398_20219db3c34efe37f0a27421658e90ef.pdf
2021-05-22
17
34
10.22055/jqe.2021.30180.2141
ظرفیت جذب
عقب ماندگی نسبی
سرریزهای تحقیق و توسعه بین المللی
رویکرد رگرسیون انتقال ملایم دادههای تابلویی
نسیم
حمزه نژاد
nasim.hamzenejad@gmail.com
1
دانشجوی دکتری اقتصاد، گروه اقتصاد، دانشکده اقتصاد و مدیریت، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران.
AUTHOR
بهزاد
سلمانی
behsalmani@gmail.com
2
استاد اقتصاد، گروه اقتصاد، دانشکده اقتصاد و مدیریت، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران.
LEAD_AUTHOR
محمد مهدی
برقی اسگویی
mahdi_oskooee@yahoo.com
3
دانشیار اقتصاد، گروه اقتصاد، دانشکده اقتصاد و مدیریت، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران.
AUTHOR
Abramovitz, M. (1986). Catching-up, forging ahead, and falling behind. Journal of Economic History, XLVI (2), 385-406.## Aghion, P., & Howitt, P. (1992). A model of growth through creative destruction. Econometrica, 60 (2), 323–51. ##Aiyar Shekhar, S., & Feyrer, J. (2010). A Contribution to the Empirics of Total Factor Productivity. August 12, Dartmouth College Working Paper. 02-09. ##Behboodi, D., & Mamipour, S. (2007). International trade, knowledge overflow and total productivity of Iranian production factors. Journal of New Economy and Commerce, 9, 33-55. (in Persion) ##Cainelli, G., Fracasso, A., & Vittucci Marzetti, G. (2014). Spatial agglomeration and productivity in Italy:a panel smooth transition regression approach.. Regional Science, 10(4), 128-166. ##Coe, D. T., Helpman, E., & Hoffmaister, A. W. (1997). North-south R&D spillovers. The Economic Journal,107 (440), 134–149. ##Coe, D., & Helpman, E. (1995). International R&D spillovers. European Economic Review, 39, 859–887. ##Cohen, W. M., & Levinthal, D. A. (1989). Innovation and learning: The two faces of R&D. Economic Journal, 99 (397), 569-96. ##Colletaz, G., & Hurlin, C. (2006). Threshold effects in the public capital productivity: an international panel smooth transition approach. document de Recherche du Laboratoire d'Economie d'Orléans. 2006-1. ##Crespo-Cuaresma, J., Foster, N., & Scharler, J. (2004). On the determinants of absorptive capacity: Evidence from OECD countries. In: Proceedings of OENB Workshops. Vol. 2/2004. ##Daliri, H., Nazari, A. (2019). Threshold Effects of Inflation on Growth in D8 Countries: A Panel Smooth Transition Regression Approach. Quarterly Journal of Quantitative Economics, 15(4), 1-20. doi: 10.22055/jqe.2018.23066.1706. (in Persion) ##Engelbrecht, H. J. (1997). International R&D spillovers, human capital and productivity in oecd economies: An empirical investigation. European Economic Review. 41 (8), 1479–1488. ##Falvey, R., Foster, N., & Greenaway, D. (2007). Relative backwardness, absorptive capacity and knowledge spillovers. Economics Letters, 97 (3), 230–234. ##Fouquau, J., Hurlin, C., & Rabaud, I. (2008). The Feldstein-Horioka puzzle: A panel smooth transition regression approach. Economic Modelling, 25 (2), 284–299. ##Fracasso, A., & G. Vittucci Marzetti, G. (2015). International trade and R&D spillovers, Journal of International Economics,1996(15), 6-30. ##Fracasso, A., & Vittucci Marzetti, G. (2012). An empirical note on international R&D spillovers. Empirical Economics, 45 (1), 179-191. ##Gerschen kron, A. (1962). Economic backwardness in historical perspective. BelknapPress, Cambridge MA. ##Gonzalez, A. & Terasvirta, T., & van Dijk, D.(2005). Panel smooth transition Model and an Application to Investment Under Credit Constraint, SSE/EFI. Working Paper Series. Economics and Finance 604, Stockholm School of Economics. ##Griliches, Z. (1988). Productivity puzzles and R&D: another non-explanation. Journal of Economic Perspectives, 2(4), 9-21. ##Grossman, G. M., & Helpman, E. (1991)b. Trade, knowledge spillovers and growth. European Economic Review, 35 (2), 517–526. ##Hansen, B. E. (1999). Threshold effects in non-dynamic panels: estimation, testing, and inference. Journal of Econometrics, 93 (2), 334–368. ##Heydari, H., Farrokh Nohad, P., & Mohammadzadeh, Y. (1395). The role of research and development and Absorption Capacity in the Productivity of Production factors in Developing Countries. Quarterly Journal of Research and Planning in Higher Education, 3, 62-37. (in Persion) ##Jude, E. (2010). Financial development and growth: Panel smooth regression approach. Journal of Economic Development, 35(1), 15-33. ##Keller, W. (1996). Absorptive capacity: On the creation and acquisition of technology in development. Journal of Development Economics 49 (1), 199- 227. ##Keller, W. (2005). International technology di_usion. Journal of Economic Literature, 42 (3), 752-782. ##Kwark, N.-S., & Shyn, Y.-S. (2006). International R&D spillovers revisited: Human capital as an absorptive capacity for foreign technology. International Economic Journal, 20 (2), 179-196. ##Luukkonen, R., Saikkonen, P., & Terasvirta, T. (1988). Testing linearity against smooth transition autoregressive models. Biometrika, 75, 491-499. ##ed on patents and citations. Journal of International Economics, 76 (2), 155-165. ##Matthews, R. C. O. (1969). Why growth rates differ. Economic Journal , 79 (314), 261-268. ##Romer, P. M. (1990). Endogenous technological change. Journal of Political Economy, 98 (5), 71-102. ##Sepehrdoost, H., Shahabadi, A., & Shojaei, A. (2013). The effect of foreign R&D and human capital overflow on the technical efficiency of production factors. Quarterly Iraniian Journal of Trade Studies, 68, 149-174. (in Persion) ##Shahabadi, A., & Amiri, Mustafa. (2014). The Impact of Domestic Research and Development Accumulation and External R&D Overflow on Total Productivity Growth of Iran's Agricultural Production Factors. Journal of Applied Economies Studies, Iran, 3 (9), 93-112. (in Persion) ##Shahabadi, A., & Rahmani, O. (2008). The Role of Accumulation of Domestic and Foreign Research and Development on the Productivity Growth of all factors of Production in the Industrial Sector. Quarterly Journal of New Economy and Trade, 14, 18-38. (in Persion) ##Shahbazi, K., & Saeedpour, L. (2013). The impact of financial development thresholds on the economic growth of D8 countries. Quarterly Journal of Economic Growth and Development Research, 3 (12), 21-38. (in Persion) ##World Bank ,(2017). World Bank Development Indicators. Reported by Www.Worldbank.org. ##
1
ORIGINAL_ARTICLE
تاثیر رفتار مصرف کنندگان بر ساختار بازار انحصار دو جانبه
معرفی: دامنه و هدف مقاله استفاده از مدلی جامع برای مطالعه تاثیر رفتار و روحیه مصرف کنندگان بر سهم های بازار بنگاهها در بازار انحصاردو جانبه است. مطالعه ادبیات برای توسعه مدل جامع، در حوزه های دیدگاههای پارادایمی، نظریه بازی های دیفرانسیلی، رفتار رقابتی بنگاهها و رفتار مصرف کنندگان در بازار و مدل سازی عامل محور در اقتصاد صورت گرفته است. برای ساختن مدل، دو زیر مدل دارای ارتباط دوسویه با هم برای دو طرف – تولیدکنندگان و مصرف کنندگان - لازم است تا بطور تکراری اطلاعات را با هم مبادله نمایند. پس مدل در واقع از دو زیرمدل تشکیل شده است. یک زیرمدل برمبنای بازی دیفرانسیلی تعیین شونده[1]برای طرف تولیدکنندگان استفاده میشود و یک زیرمدل عامل محورکه براساس یادگیری، انتخاب و بهروزرسانی تجربه برای مصرف کنندگان کار می کند، مدنظر است. نوآوری مطرح شده در این تحقیق در خصوص بررسی تاثیر رفتار مصرف کنندگان بر ساختار و سهم بازار، عمدتاً به جامعیت مدل بکار گرفته شده برای انجام بررسی مزبور مربوط می شود. مدل ارائه شده، می تواند مورد استفاده بنگاهها در آزمودن سیاستهای رقابتیشان با ملاحظه سناریوهای مختلف مربوط به شرایط محیط و روحیه ورفتار مصرفکنندگان کالاهای تولیدیشان قبل از کاربست سیاستها قرار بگیرد. ضمنا از این مدل میتوان به عنوان آزمایشگاهی برای آموزش عملکرد و ساختار بازارهای انحصار دوجانبه و چندجانبه (در صورت توسعه آن برای چند بازیکن) استفاده نمود. متدولوژی: ساختار بازار علاوه بر اینکه تحت تاثیر عوامل سمت تولیدکنندگان است، ناشی از عوامل سمت خریدار نیز تغییر می کند. برای اینکه نشان دهیم، ساختار بازار متاثر از هم رفتار تولیدکنندگان و هم روحیه و رفتار مصرف کنندگان است و نیز برای بررسی اثرات متقابل دو رفتار همزمان بنگاهها و مصرف کنندگان، نیازمند یک مدل جامع هستیم. مصرف کنندگان از انتخاب های قبلی خود یاد میگیرند و تصمیمات بعدی آنها تحت تاثیر این یادگیری دستخوش تغییر می گردد. از سوی دیگر، بنگاهها نیز رفتار خود را هماهنگ با روحیه و سلایق مصرف کنندگان و در راستای رقابت با همدیگر تنظیم می کنند تا سهم بازار بیشتری را از آن خود نمایند. بدین منظور، بنگاهها سیاست ها و ابزارهای کنترلی مختلفی را از قبیل تغییر قیمت، بازاریابی و تحقیق و توسعه، بطور همزمان اعمال میکنند. لذا برای ساختن مدل، دو زیر مدل دارای ارتباط دوسویه با هم برای دو طرف – تولیدکنندگان و مصرف کنندگان - لازم است تا بطور تکراری اطلاعات را با هم مبادله نمایند. یک زیرمدل برمبنای بازی دیفرانسیلی تعیین شونده برای طرف تولیدکنندگان استفاده میشود و یک زیرمدل عامل محورکه براساس یادگیری، انتخاب و بهروزرسانی تجربه برای مصرف کنندگان کار می کند، مدنظر است. یافته ها: در یک مثال عددی از این مدل، تعداد دفعات و فواصل اعمال سیاستها برای تولید کنندگان، 5 بار در نظر گرفته شد به طوری که بین هر دو فاصله اعمال سیاست، مصرف کنندگان در 5 زیرفاصله کالا را می خرند و مصرف می کنند و در طی این 5 زیرفاصله، فرصت یادگیری و کسب تجربه جدید دارند. در این مثال مشاهده شد که مدل یادگیری مصرف کنندگان، تمایل مصرف کنندگان به تجربیات جدید، درجه اهمیت نسبی که مصرف کنندگان به تمایلات سطح بالای خود قائل می شوند، طول مدت یا فرصت یادگیری و کسب تجربه جدید و نیز تاخیر در اعمال سیاستها، همگی بر سهم های بازار تولیدکنندگان تاثیر می گذارند. به علاوه مشخص گردید که از منظر مدل های یادگیری مصرف کنندگان، در حالت یادگیری باورمبنا سهم ها نسبت به شرایط اولیه خود تغییر زیادی پیدا نمی کنند اما در حالت یادگیری تقویتی رفتار مصرف کنندگان تصادفی تر است. انتظار می رود که با کاهش تعداد مصرف کنندگانی که تمایل به تجربه جدید دارند ، سهم های بازار در یادگیری باور مبنا واگرا شوند. به طور مشابه، با افزایش سطح درجه بهینه سازی در قانون انتخاب تصادفی، در هر دو حالت یادگیری باور مبنا و تقویتی، واگرایی در سهم های بازار بیشتر شود. در این مدل، تعداد زیر فاصله ها مبین مدت زمانی است که طول می کشد تا تولید کنندگان سیاستهای جدید خود را در بازار اعمال نمایند. افزایش تعداد زیرفاصله ها به معنی دادن فرصت یادگیری و امکان کسب تجربه بیشتر به مصرف کننده است و بالعکس. با افزایش یا کاهش تعداد زیرفاصله ها، در هر دو وضعیت یادگیری باور مبنا و تقویتی، افزایش همگرایی سهم های بازار قابل مشاهده است. برای یک تولید کننده یا بنگاه، تاخیر در اعمال سیاست در شرایط یادگیری باور مبنا به نفع آن بنگاه است، ولی در حالت یادگیری تقویتی چنین تاخیری به ضررش خواهد بود. نتیجه: در این مقاله، به کمک مدلی جامع، تاثیر رفتار و روحیات مصرف کنندگان بر ساختار بازار بررسی گردید. این مدل ترکیبی از دو زیر مدل است که یکی از آنها بر اساس نظریه بازیهای دیفرانسیلی جهت بازنمایی رفتارهای رقابتی تولیدکنندگان؛ و دیگری بر اساس مدل سازی عامل محور، مدل های یادگیری و الگوی انتخاب جهت نمایش دادن رفتارهای مصرفکنندگان در بازار انحصار چندجانبه، توسعه یافته است. مشخص گردید که مدل یادگیری مصرف کنندگان، استقبال مصرف کنندگان از تجربیات جدید، درجه اهمیت نسبی که مصرف کننده به تمایلات سطح بالای خود قائل می شود، طول مدت یا فرصت یادگیری و کسب تجربه جدید و تاخیر در اعمال سیاست از طرف تولیدکننده، همگی بر سهم های بازار تولیدکنندگان تاثیر گذار هستند. مدل ارائه شده در این تحقیق، می تواند مورد استفاده بنگاهها در آزمودن سیاستهای رقابتیشان با ملاحظه سناریوهای مختلف مربوط به شرایط محیط و روحیه ورفتار مصرفکنندگان کالاهای تولیدیشان قبل از کاربست سیاستها قرار بگیرد. ضمنا از این مدل میتوان به عنوان آزمایشگاهی برای آموزش عملکرد و ساختار بازارهای انحصار دوجانبه و چندجانبه (در صورت توسعه آن برای چند بازیکن) استفاده نمود. مدل رفتار رقابتی دو بنگاه تولیدکننده که در این تحقیق ارائه شده، قابل توسعه به چند تولیدکننده می باشد که در خصوص معادلات حالت حاکم بر رفتار بنگاهها نیز میتوان آنها را بصورت تاخیردار یا غیرخطی در نظر گرفت. در مورد رفتار مصرفکنندگان، میتوان شرایط مختلف دیگری را در نظر گرفت، مثلا به پیامدهای صرفنظر شده از استراتژیهای انتخاب نشده در مدل یادگیری تقویتی وزن داده شود که یادگیری تجربی با جذب وزنی نامیده می شود و یا اینکه از مدل های یادگیری دیگری مانند یادگیری انطباقی یا تقلیدی استفاده نموده و نتایج حاصل از آنها را بررسی و مقایسه کرد. [1]Deterministic
https://jqe.scu.ac.ir/article_15618_83f1a7038b751dc5ff5caa65f452f302.pdf
2021-05-22
35
50
10.22055/jqe.2020.31133.2150
مدل سازی بازار انحصار دو جانبه
رفتار مصرف کنندگان
دینامیک سهم بازار
برهم کنش های دینامیکی بازار
ساختار بازار
کیان
نجف زاده
kian.najafzadeh@ut.ac.ir
1
دانشجوی دکتری مدیریت، دانشکده مدیریت، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
AUTHOR
علی
محقر
amohaghar@ut.ac.ir
2
استاد مهندسی صنایع، گروه مدیریت صنعتی، دانشکده مدیریت، دانشگاه تهران، تهران، ایران
LEAD_AUTHOR
غلامرضا
رکنی لموکی
rokni@ut.ac.ir
3
دانشیار ریاضی، دانشکده ریاضی، آمار و علوم کامپیوتر، پردیس علوم، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
AUTHOR
قهرمان
عبدلی
abdoli@ut.ac.ir
4
استاد اقتصاد، دانشکده اقتصاد، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
AUTHOR
حسین
صفری
hsafari@ut.ac.ir
5
استاد مدیریت، دانشکده مدیریت، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
AUTHOR
Ardalan, K. (2007). Markets: a paradigmatic look. International Journal of Social Economics, 34, 943–960. ##Bettner, M.S., Robinson, C. &Mc Goun, E. (1994). The case for qualitative research in finance”, International Review of Financial Analysis, 3(1), 1-18.## Bischi, G. I., Sbragia, L., & Szidarovszky, F. (2008). Learning the demand function in a repeated Cournot oligopoly game. International Journal of Systems Science, 39(4), 403-419. ##Bischi, G. I., Chiarella, C., Kopel, M., & Szidarovszky, F. (2010). Nonlinear oligopolies. Berlin: Springer. ##Camerer, C. F. (2003). Behavioral Game Theory-Experiments in Strategic Interaction. Princeton university press. ##Campbell, A. (2019). Social learning with differentiated products. The RAND Journal of Economics, 50(1). ##Case, J. H.(1979). Economics and the Competitive Process. New York University Press. ##Chapra, S. C., Canale.R. P. (2010). Numerical Methods for Engineers, McGraw-Hill. ##Cellini, R., & Lambertini, L. (2003). Advertising in a differential oligopoly game. Journal of Optimization Theory and Applications, 116(1), 61-81. ##Cellini, R., & Lambertini, L. (2007). A differential oligopoly game with differentiated goods and sticky prices. European Journal of Operational Research, 176(2), 1131-1144. ##Chintagunta, P. K., & Rao, V. R. (1996). Pricing strategies in a dynamic duopoly: A differential game model. Management Science, 42(11), 1501-1514. ##Chhatwal, J., & He, T. (2015). Economic evaluations with agent-based modelling: an introduction. Pharmacoeconomics, 33(5), 423-433. ##Dana Jr, J. D., & Fong, Y. F. (2011). Product quality, reputation, and market structure. International Economic Review, 52(4), 1059-1076. ##Dockner, E., & Jørgensen, S. (1988). Optimal pricing strategies for new products in dynamic oligopolies. Marketing Science, 7(4), 315-334. ##Dockner, E. J., Jorgensen, S., Van Long, N., & Sorger, G. (2000). Differential games in economics and management science. Cambridge University Press. ##Dragone, D., Lambertini, L., Leitmann, G., & Palestini, A. (2015). Hamiltonian potential functions for differential games. Automatica, 62, 134-138. ##Erickson, G. M. (2007). Differential games in marketing science. In OR Tools and Applications: Glimpses of Future Technologies (pp. 62-78). INFORMS. ##Erickson, G. M. (2009). Advertising competition in a dynamic oligopoly with multiple brands. Operations research, 57(5), 1106-1113. ##Fruchter, G. E. (1999). The many-player advertising game. Management Science, 45(11), 1609-1611. ##Gallegati, M., & Kirman, A. (2012). Reconstructing economics: Agent based models and complexity. Complexity Economics, 1(1), 5-31. ##Hopkins, E. (2007). Adaptive learning models of consumer behavior. Journal of economic behavior & organization, 64(3-4), 348-368. ##Isaacs, R. (1975). Differential games. Robert E. Krieger Publishing Company. ##Jørgensen, S. (1982). A differential games solution to a logarithmic advertising model. Journal of the Operational Research Society, 33(5), 425-432. ##Jorgensen, S. & Zaccour, G. (2004). Differential games in marketing. Springer Science+Business Media, LLC. ##Jørgensen, S., & Zaccour, G. (2014). A survey of game-theoretic models of cooperative advertising. European journal of operational Research, 237(1), 1-14. ##Lamberson, P. J. (2010). Social learning in social networks. The B. E. Journal of Theoretical Economics, 10(1): Article 36. ##Lambertini, L. (2010). Oligopoly with hyperbolic demand: A differential game approach. Journal of Optimization Theory and Applications, 145(1), 108-119. ##Lambertini, L., & Palestini, A. (2014). On the feedback solutions of differential oligopoly games with hyperbolic demand curve and capacity accumulation. European Journal of Operational Research, 236(1), 272-281. ##Ladipo, P. K. A., Lyiegbuniwe, P. I., Ighomereho, S. O., & Ganiyu, R. A. (2014). A review and integration of the partial models of consumer behaviour. European Journal of Business and Management, 6(6), 2222-2839. ##Ledvina, A., & Sircar, R. (2011). Dynamic bertrand oligopoly. Applied Mathematics & Optimization, 63(1), 11-44. ##Train, K. E. (2009). Discrete choice methods with simulation. Cambridge university press. ##Kováč, E., & Schmidt, R. C. (2014). Market share dynamics in a duopoly model with word-of-mouth communication. Games and Economic Behavior, 83, 178-206. ##Mukhopadhyay, S. K., & Kouvelis, P. (1997). A differential game theoretic model for duopolistic competition on design quality. Operations Research, 45(6), 886-893. ##Itoh, S., Murakami, Y., & Iba, T. (2006, October). Consumer network and market dynamics. In 9th Joint International Conference on Information Sciences (JCIS-06) (pp. 211-214). Atlantis Press. ##Najafzadeh, K. , (2020). Producers’ and Consumers’ Simultaneous Behaviors Investigation in Oligopolies and Studying the Effects of Behaviors’ Interactions and Market Dynamics. PhD Thesis. School of Management. University of Tehran. ##Nakao, T. (1983). Profitability, market share, product quality, and advertising in oligopoly. Journal of Economic Dynamics and Control, 6, 153-171. ##Naik, P. A., Prasad, A., & Sethi, S. P. (2008). Building brand awareness in dynamic oligopoly markets. Management Science, 54(1), 129-138. ##Pajares, J., Hernández, C., & López, A. (2014). Agent-Based Modelling in Economics: Beyond the Neoclassical Paradigm1. ##Shubik, M. (1975). Oligopoly Theory, Communication, and Information. The American Economic Review, 65(2), 280-283. ##Shy, O. (1995). Industrial Organization Theory and Applications – The MIT Press. ##Stankevich, A. (2017). Explaining the consumer decision-making process: Critical literature review. Journal of International Business Research and Marketing, 2(6). ##Teng, J. T., & Thompson, G. L. (1983). Oligopoly models for optimal advertising when production costs obey a learning curve. Management Science, 29(9), 1087-1101. ##Thompson, G. L., Sethi, S. P. (2000). Optimal Control Theory Applications to Management Science and Economics. Springer-Verlag. ##Yanagita, T., & Onozaki, T. (2008). Dynamics of a market with heterogeneous learning agents. Journal of Economic Interaction and Coordination, 3(1), 107-118. ##
1
ORIGINAL_ARTICLE
اثر تغییرات ساختاری بر رشد اقتصاد منطقه ای: رهیافت پانل فضایی
معرفی: یکی از عوامل اثرگذار بر رشد اقتصادی در کنار عوامل سنتی تولید مانند نیروی کار و سرمایه، تغییرات ساختاری در اقتصاد میباشد. تغییر ساختاری یک فرایند اقتصادی گستردهتری است که تغییرات در ساختار تولید و اشتغال در درون بخشها و بین بخشهای اقتصاد را شامل میشود. همچنین ظهور فعالیتها و بخشهای جدید در اقتصاد و از بین رفتن فعالیتها و بخشهای قدیمی از دیگر شاخصههای تغییرات ساختاری در اقتصاد میباشد. بر اساس دیدگاه ساختار مناسب اقتصاد، کشورها و مناطقی که ساختار تولید متناسب با پتانسیلهای منطقهای و ملی داشته باشند، میتوانند رشد سریعتری در اقتصاد را تجربه کنند و کشورهایی که از این ساختار مناسب دور شوند، دارای رشد اقتصادی کمتری خواهند بود. از این رو، بررسی اثر تغییرات ساختاری بر متغیرهای کلان اقتصاد و به دنبال آن شناسایی عوامل موثر بر تغییرات ساختاری میتواند زمینه مناسبی را در راستای سیاستگذاری برای برداشتن موانع تغییرات ساختاری و به دنبال آن دستیابی به رشد و توسعه بیشتر در اقتصاد فراهم نماید. رشد و توسعه اقتصادی در یک منطقه میتواند هم تحت تاثیر ویژگیهای خاص درون منطقه (اثرات مستقیم و درون منطقهای) و هم تحت تاثیر ویژگیهای مناطق اطراف آن منطقه( اثرات سرریزی و بینمنطقهای) باشد. در نظر نگرفتن ارتباطات بینمنطقهای و اثرات سرریزی بین منطقهای متغیرها میتواند موجب تورش نتایج حاصل از مدل شود. متدولوژی: یکی از مدلهایی که قادر به در نظر گرفتن ارتباطات بین منطقهای و در نظر گرفتن اثرات سرریزی و غیرمستقیم متغیرها میباشد، مدل اقتصادسنجی فضایی میباشد. از این رو، هدف این مطالعه بررسی اثر مستقیم و سرریزی تغییرات ساختاری بر رشد اقتصادی در 28 استان کشور در دوره 1384-1394 با استفاده از الگوی اقتصادسنجی فضایی میباشد. ویژگی مهم این مطالعه نسبت به مطالعات پیشین در حوزه اثرگذاری تغییرات ساختاری، استفاده از مدل اقتصادسنجی فضایی برای بررسی اثرات مستقیم و سرریزی این متغیر بر رشد اقتصادی در استانهای مختلف کشور میباشد که در مطالعات پیشین این امر در نظر گرفته نشده است. اطلاعات تولید بخشهای مختلف اقتصادی برای محاسبه شاخص تغییرات ساختاری و تولید ناخالص داخلی در 28 استان کشور به عنوان پایههای آماری استفاده شده است. همچنین از دو متغیر مخارج دولتی و جمعیت فعال استانها به عنوان متغیرهای کنترلی استفاده شد. در نهایت، مدل دوربین فضایی (SDM) و نرم افزار استاتا 14 برای تخمین مدل مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از تخمین مدل نشان داده است که تغییرات ساختاری بصورت مستقیم و غیرمستقیم بر تولید مناطق تاثیر منفی و معنادار داشته است. این امر نشان میدهد که تغییرات ساختاری صورت گرفته منطبق با الگوی رشد منطقهای نبوده است. همچنین متغیرهای مخارج دولتی در منطقه و جمعیت فعال منطقه نیز دارای اثر مستقیم مثبت و معنادار بر رشد اقتصاد منطقهای بودند. نتیجه: بر اساس نتایج تحقیق میتوان نتیجه گرفت که ساختار اقتصادی در استانهای مختلف کشور بایستی درراستای انطباق با مزیتهای منطقهای تغییر یابد. همچنین مخارج دولتی بایستی متناسب با پتانسیلهای منطقهای افزایش یابد.
https://jqe.scu.ac.ir/article_15885_f3dcf610269df9e7ee8a57ac2930ebdb.pdf
2021-05-22
51
62
10.22055/jqe.2020.31664.2175
رشد منطقهای
اثرات سرریزی
اقتصادسنجی فضایی
رمضان
حسین زاده
ra.hosseinzadeh@eco.usb.ac.ir
1
استادیار اقتصاد، دانشکده ی اقتصاد و مدیریت، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران.
LEAD_AUTHOR
امیر
دادرس مقدم
amdadras@gmail.com
2
استادیار اقتصادکشاورزی، دانشکده ی اقتصاد و مدیریت، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران.
AUTHOR
معصومه
قرنجیک
ma.gharanjik@yahoo.com
3
دانشجوی دکتری اقتصاد، دانشکده ی اقتصاد و مدیریت، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران.
AUTHOR
Aboonori, E., Farahati, M. (2016). The structure of production and distribution of income. Journal of Economic Modeling, 9 (32), 1-23.## Ahangari, A., and Khorramzadeh, A. (2012). Investigating the Effect of Changes in Economic Structure on Iran's GDP: with Emphasis on Labor Production, Exports and Productivity. Quarterly Journal of Quantitative Economics, 9(1), 67-85. (in Persian). ##Ahmadi, M., falahati, A., & Delangizan, S. (2020). Dynamic study of regional inequality transfer in Iran (Case study: Iranian provinces). Quarterly Journal of Quantitative Economics, 17(1), 85-119. (in Persian). ##Aiginger, K. (2001). Speed of change and growth of manufacturing. M. Peneder et al., Structural Change and Economic Growth, WIFO, Vienna.. ##Beheshti, M. B., Mohammadzadeh, Q., Parviz, K. (2017). Structural Changes and Income Inequality in the Provinces of Iran. Regional Planning Quarterly, 8(30), 1-14. (in Persian). ##Chenery, H. B., Srinivasan, T. N., Schultz, T. P., Behrman, J. R., Strauss, J., Rodrik, D., & Rosenzweig, M. R. (Eds.). (1988). Handbook of development economics (Vol. 4). Elsevier. ##Chenery, H. B., & Taylor, L. (1968). Development patterns: among countries and over time. The Review of Economics and Statistics, 391-416. ##Cortuk, O., & Singh, N. (2011). Structural change and growth in India. Economics Letters, 110(3), 178-181. ##Diao, X., Rattsø, J., & Stokke, H. E. (2006). Learning by exporting and structural change: A Ramsey growth model of Thailand. Journal of Policy Modeling, 28(3), 293-306.
1
Diao, X., Kweka, J., & McMillan, M. (2018). Small firms, structural change and labor productivity growth in Africa: Evidence from Tanzania. World Development, 105(3), 400-415. ##Elhorst P.)2010(. Spatial Panel Data Models. Handbook of applied spatial analysis. Edited by Fisher, M.M, Getis, and A. Netherlands: Elsevier Science Publishers B.V. ##Elhorst, J. P. (2014). Spatial panel data models. In Spatial econometrics (pp. 37-93). Springer, Berlin, Heidelberg. ##Fagerberg, J., & Verspagen, B. (1999). Modern Capitalism in the 1970s and 1980s. In Growth, employment and inflation (pp. 113-126). Palgrave Macmillan, London. ##Gabardo, F. A., Pereima, J. B., & Einloft, P. (2017). The incorporation of structural change into growth theory: A historical appraisal. EconomiA, 18(3), 392-410. ##Herrendorf, B., Rogerson, R., & Valentinyi, k. (2014). Growth and structural transformation. In: Aghion, P., Durlauf, S. (Eds.), Handbook of Economic Growth, 1st ed. North Holland, Amsterdam, New York, pp. 855–941 (Chapter 6). ##Kongsamut, P., Rebelo, S., & Xie, D. (2001). Beyond balanced growth. The Review of Economic Studies, 68(4), 869-882. ##Kuznets, S. (1993). New Economic Growth. Translated by Gharabaghian, Tehran: Rasa Cultural Services Institute (in Persian). ##Lesage, J., (2009). Space Economics Theory and Techniques in Software .MATLAB Translation: Seyed Abdolmajid Jalaei et al. Tehran: Noor Alam Publications (in Persian). ##LeSage, J. P., & Pace, R. K. (2014). The biggest myth in spatial econometrics. Econometrics, 2(4), 217-249. ##Maddison, A. (1987). Growth and slowdown in advanced capitalist economies: techniques of quantitative assessment. Journal of economic literature, 25(2), 649-698. ##Moshiri, S., Altaji, E. (2009). The Effect of Structural changes on the Economic Growth of Newly Industrialized Countries. Iranian Economic Research Quarterly, 12(36), 85-113. (in Persian). ##Nishi, H. (2016). Structural change and transformation of growth regime in the Japanese economy. Evolutionary and Institutional Economics Review, 13(1), 183-215. ##Peneder, M. (2003). Industrial Structure and Aggregate Growth. Structural Change and Economic Dynamic, 14(3), 427-448. ##Qarnjik, M., and Esfandiari, M. (2018). The Role of Structural Change in Stimulating Economic Growth in OPEC member countries. Applied Economics, 8(1), 60-74. (in Persian). ##Sharifi, N., and Hosseinzadeh, R. (2016). The Effect of Exports between Regions on the Growth of Regional Production: a Case Study of Golestan Province and other Regions using Two-region Data-output Analysis. Journal of Economic Modeling Research, 24(2), 123-146. (in Persian). ##Shahbazi, K., Rezaei, E., and Hamidi Rozi, D. (2014). Study of Economic Convergence of Member Countries of ECO Economic Cooperation Organization: panel Spatial Economics Approach. Quarterly Journal of Business Research, 74(4), 155-196. (in Persian). ##Syrquin, M. (2012). Two approaches to the study of structural change and economic development: Kuznets and Pasinetti. Structural Dynamics and Economic Growth, 1(2), 69-87. ##Szirmai, A. (2009). Industrialization as an engine of growth in developing countries. Georgia Institute of Technology. ##Vu, K. (2017). Structural Change and Economic Growth: Empirical Evidence and Policy Insights from Asian Economies. Structural Change and Economic Dynamics, 41(3), 64-77. ##Wang, C., Zhang, X., Ghadimi, P., Liu, Q., Lim, M. K., & Stanley, H. E. (2019). The impact of regional financial development on economic growth in Beijing–Tianjin–Hebei region: A spatial econometric analysis. Physica A: Statistical Mechanics and its Applications, 521(3), 635-648. ##
2
ORIGINAL_ARTICLE
اندازه گیری سهم رشد و نابرابری در کاهش فقر (مطالعه موردی استان های ایران)
معرفی: فقر این مسئله بنیادی پدیدهای چندبعدی است که همواره بهعنوان یکی از مهمترین آسیبهای جوامع، ریشه گرفتاریها و عقبماندگیهای بخش عظیمی از کره زمین بوده و هست. تلاش برای از بین بردن این معضل اجتماعی یکی از برجستهترین اهداف رشد و توسعه اقتصادی است؛ و علیرغم رشد اقتصادی در میان کشورهای توسعهنیافته و یا درحالتوسعه این معضل همچنان ادامه دارد. اگرچه رشد بهعنوان یکی از متغیرهای کلان اقتصادی تأثیر ویژهای بر فقر و کاهش آن ایفا میکند اما بااینوجود نابرابری و تأثیر آن بر رشد اقتصادی سهم تعیینکنندهای در منتفع شدن فقرا از رشد اقتصادی را داراست. اگرچه در روند رشد اقتصادی آنچه باعث کاهش فقر میگردد افزایش میزان درآمد خانوار است اما از دیگر سوی توزیع درآمد بین خانوارها باید بهگونهای باشد که فقرا نیز از این رشد بهرهمند گردند. لذا رشد اقتصادی بهتنهایی برای از بین بردن فقر کافی نیست و اثر آن بر فقر، بسته به موقعیتهای زمانی و مکانی متفاوت، یکسان نیست و چگونگی توزیع منافع رشد نیز حائز اهمیت است. این در حالی است که نابرابری و فقر دو مفهوم کاملاً متفاوت هستند، اما این دو عمیقاً باهم در ارتباطاند. ازاینرو توجه همزمان به رشد اقتصادی و کاهش نابرابری میتواند نتایج مطلوبی در راستای کاهش فقر ایجاد کند. طی دهههای اخیر نیز جوامعی که به هردو موضوع رشد اقتصادی و کاهش نابرابری توجه داشتهاند در کاهش فقر بسیار موفقتر عمل کردهاند. در این راستا برای پی بردن به اثرات رشد اقتصادی بر فقر، لازم است، اثرات رشد اقتصادی از دو جنبه اثر رشد بر فقر و اثر نابرابری بر فقر از هم تفکیک شوند. آنگاه تغییر در شاخص فقر به تغییر در میانگین درآمدها و تغییرات نابرابری درآمدی تجزیه میشود تا بهدرستی سهم رشد و نابرابری در کاهش فقر مشخص گردد. لذا هدف مطالعه حاضر بررسی سهم رشد و نابرابری و برآیند آنها در کاهش فقر است. متدولوژی: این مطالعه با استفاده از شاخص فقر سن، روش تجزیه فقر کاکوانی و متد ریاضیاتی متفاوت برای استانهای ایران، طی دوره زمانی 97-1384 موردمحاسبه قرارگرفته است. یافته ها: نتایج مطالعه حاکی از آن است که در استان یزد هر دو اثر درآمدی و اثر توزیعی در یک راستا و به نفع فقرا عمل کرده و منجر به کاهش فقر گشتهاند این در حالی است که در استانهای کرمانشاه، خراسان رضوی، اصفهان و زنجان وضعیت توزیع درآمدها و میانگین درآمدها به نحوی عمل کرده که تقریباً یکدیگر را خنثی کردهاند به این صورت که میانگین درآمدها افزایشیافته و فقر را کاهش داده اما از دیگر سو نابرابری افزایشیافته و منجر به افزایش فقر گشته است؛ اما وضعیت در استان البرز متفاوت است بهنحویکه باوجود اینکه کاهش میانگین درآمدها فقر را افزایش داده اما بهبود وضعیت توزیع درآمدها نهتنها آثار منفی سهم درآمدی را از بین برده است، بلکه درنهایت منجر به کاهش فقر گشته است. لکن در استانهای گیلان، خوزستان، فارس، همدان، چهارمحال و بختیاری، لرستان، تهران، قم، خراسان شمالی، سیستان و بلوچستان اثر توزیعی و اثر درآمدی در یک راستا بر فقر تأثیر گذاشته و باعث افزایش آن گشتهاند؛ و در سایر استانها وضعیت توزیع درآمدها بهگونهای تغییر کرده که علیرغم افزایش میانگین درآمدها، منجر به افزایش فقر شده است. نتیجه: لذا چنانکه یافتههای تحقیق نشان میدهد تنها در تعداد کمی از استانهای کشور فقر طی دوره تحت بررسی کاهشیافته است. و اثر توزیعی یا اثر درآمدی یا هردوی آنها منجر به افزایش فقر گشتهاند. لذا باید در راستای کاهش فقر رشد اقتصادی و کاهش نابرابری بسیار مورد توجه قرار گیرند.
https://jqe.scu.ac.ir/article_15942_3c47d1ab46b3f2049faf9cbb86ff1ab1.pdf
2021-05-22
63
77
10.22055/jqe.2020.31799.2180
فقیر
خط فقر
منحنی لورنز
استان های ایران
محمدشریف
کریمی
s.karimi@razi.ac.ir
1
استادیار گروه اقتصاد، دانشکدهی علوم اجتماعی، اقتصاد و کارآفرینی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران.
AUTHOR
سهراب
دل انگیزان
sohrabdelangizan@gmail.com
2
دانشیار گروه اقتصاد، دانشکدهی علوم اجتماعی، اقتصاد و کارآفرینی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران.
AUTHOR
الهام
حشمتی دایاری
el.heshmati@yahoo.com
3
دانشجوی دکترای اقتصاد شهری و منطقهای، دانشکدهی علوم اجتماعی، اقتصاد و کارآفرینی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران.
LEAD_AUTHOR
Afghah, S., & Ghanavatifar, T. (2009). Measurement of Poverty Intensity in Khuzestan Province During 1997-2006. Journal of economy and regional development, 6(21), 111-126. (in Persian)## Ashraf, S., Behbudi, D., Vaez Mahdavi, M., & Panahi, H. (2019). The Triangular Relationship between Poverty, Inequality and Growth in Iran during the Development Plans. Social Welfare Quarterly, Vol 18, winter 2018, No 71. (in Persian) ##Behboudi, D., Alaei hydranlv, M., Panahi, H. (2020). Measuring and Comparing the Degree of Pro-Poor Growth in Islamic Countries oach. Quarterly Journal of Quantitative Economics, 17(3), 91-115. doi: 10.22055/jqe.2019.28419.2028. (in Persian) ##Besley, T., Burgess, R., & Esteve-Volart, B. (2004). Operationalizing Pro-Poor Growth: A Case Study on India. Prepared as part of the Operationalizing Pro-Poor Growth research program. Processed. World Bank, Washington, DC. ##Bourguignon, François (2004) : The Poverty-growth-inequality triangle, Working Paper, No. 125, Indian Council for Research on International Economic Relations (ICRIER), New Delhi. ##Foster, J., Greer, J., & Thorbecke, E. (1984). Notes and comments a class of decomposable poverty measure. Econometrica, Vol. 52 No##Jmurova, A. (2017). Pro-Poor Growth: Definition Measurement and Policy Issues. Munich Personal RePEc Archive Paper No.85397. ##Kakwani, N. and H. Son. 2008. Poverty Equivalent Growth Rate. Review of Incomeand Wealth, 54(4): 643–655. ##Kakwani, N., &E. Pernia. (2000). What Is Pro-Poor Growth?. Asian Development Review, Vol.18 No.1 pp.1-16 ref.14##Kakwani, N., Khandker, S., & Son, H. (2004). Pro-poor Growth: Concepts and Measurements with Country Case Studies. UNDP International Poverty Center, IPC Working Paper No 1##Karimi, M., Delangizan, S., & Heshmati Dayari E. (2018). Pro-Poor Growth In Selected Iranian Provinces. quartery journal of Economic Research and Policies, Volume 26, Issue 85. (in Persian) ##Karimi, M., Delangizan, S., & Heshmati Dayari E. (2018). Pro-Poor Growth: Noor elm published. (in Persian) ##LoBue, M., & Palmisano, F. (2019). The individual Pverty Incidence of growth. Wider Working Paper, Vol.82, No.6, PP1295-1331. ##Mansouri, S., & Afgheh, S. (2018). The Dynamic Estimating Poverty line of Urban Income groups by Using Extended Linear Expenditure System (ELES) (Panel data Approach). Quarterly Journal of Quantitative Economics, 15(1), 63-85. (in Persian) ##Momeni, F., Yousefi, M., & Mobarak, A. (2010). Determinants of Growth, Labour Productivity and Poverty in Rural Areas of Iran. Journal of Rural Research, 1(1), 99-121. (in Persian) ##Parvin, S. (2015). The Role of Middle Class in Economic Growth. Economics Research, 15(56), 1-42. (in Persian) ##Raghfar, H., Babapour, M., & Yazdanpanah, M. (2016). Survey on the Relationship between Economic Growth, Poverty, and Inequality in Iran during Five-Year Development Plan. Journal of Applied Economics Studies in Iran, 4(16), 59-79. (in Persian) ##Ravallion, M., & Chen, S. (2003). Measuring pro-poor growth. Economic Letters, Vol.78, No.1, PP.93-99. ##Sharifinia, Z., Moshiri, R., & Alihosseini, A. (2010). The Role of Rural Poverty on Sustainable Development (Destroying the Environment: Pasture) Case Study: Poshteab District of the Township of Zabol. territory, 7(No 26), 15-30. (in Persian) ##Thorbecke, E., Foster, J., & Greer, J. (1984). Notes and Comments: A Class of Decomposable Poverty Measures. Econometrica, 52, 761-765. ##Timmer, P. (2018). Pro-Poor Growth in Indonesia. Wider Working Paper 2018/103. ##Todaro, M.P., Smith, S.C., (2011). Economic Development (11th Edition). The Pearson Series in Economics - Prentice Hall##
1
ORIGINAL_ARTICLE
تشکیل پرتفویی از صندوق های قابل معامله با رویکرد ترکیبی خوشه بندی و تجمیع مطلوبیت های تمایزگر
معرفی: در بسیاری از موارد به منظور انتخاب یک گزینه از بین تعداد محدودی گزینه سرمایهگذاری، لازم است رتبهبندی انجام شود. این رتبهبندی برحسب اولویتها و مزایای هریک بر دیگری که معمولاً برحسب شاخصهای خاصی ارائه میگردد، انجام میشود. بدین ترتیب موقعیت هر گزینه سرمایهگذاری نسبت به گزینههای دیگر مشخص شده و تصمیمگیرنده میتواند با اطمینان از برتری هریک نسبت به دیگری انتخاب درست را انجام دهد. از طرفی صندوقهای سرمایهگذاری میتوانند نقش بسزایی در اقبال عمومی به بازار بورس داشته و با اتخاذ سیاستهای مناسب در کاهش تورم، افزایش تولید و رونق اقتصاد ملی نقش اساسی ایفا نمایند. بر این اساس ضمن توجه به نقش مطلوبیت در امر تصمیمگیری و در نظر گرفتن ریسکپذیری سرمایهگذار هدف پژوهش حاضر بکارگیری یک مدل ترکیبی متشکل از روش خوشهبندی و تجمیع مطلوبیتهای تمایزگر به منظور رتبهبندی و تشکیل پرتفویی از صندوقهای قابل معامله است. متدولوژی: این پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر شیوه گردآوری دادهها توصیفی است و در آن روش تحلیلی-ریاضی بکار برده شده است. از نظر موضوعی در حوزه تحقیق در عملیات و مدیریت مالی قرار میگیرد. دادههای گردآوری شده، به وسیله قابلیت نرمافزار Excell مورد تحلیل قرار گرفته و متغیرهای مورد نظر محاسبه گردیدند. در ادامه بر اساس اطلاعات حاصله و با استفاده از نرمافزار MATLAB تحلیل خوشهای به روش k میانگین انجام گرفته، نهایتاً محاسبات روش تجمیع مطلوبیتهای تمایزگر با استفاده از نرمافزارهای Excell و GAMS انجام شده و مدل اولیه حل گردید. یافته ها: در این پژوهش طی فرآیندی پنج مرحلهای، ابتدا صندوقهای سرمایهگذاری قابل معامله جهت رتبهبندی به عنوان مطالعه موردی انتخاب و از بین 32 صندوق قابل معامله (جامعه)، 26 صندوق به عنوان نمونه در دوره زمانی فروردین 1392 تا آذر 1397 در بازار سرمایه ایران در نظر گرفته شد، در مرحله دوم 3 گروه معیار شامل معیارهای عمومی ارزیابی عملکرد (بازده، ریسک و بتای پرتفوی)، معیارهای مدرن (نسبتهای شارپ، ترینر، جنسن و مودیلیانی-میلر) و معیارهای پست مدرن (نسبتهای امگا، سورتینو، کاپا و پتانسیل مطلوب) تئوری پرتفوی بکار رفته در پژوهشهای پیشین برای صندوقهای نمونه محاسبه شدند و با استفاده از شاخصهای مذکور به روش kمیانگین، خوشهبندی انجام گرفت، سپس با توجه به معیارهای تفکیک، بهترین تعداد خوشهها تعیین شد. نتایج روش خوشهبندی، اطلاعات ورودی روش تجمیع مطلوبیتهای تمایزگر بوده و رتبهبندی صندوقها صورت گرفت. پس از حل مدل اولیه، به منظور بهبود نتایج، تحلیل پسبهینگی انجام شد، پس از انجام تحلیل پسبهینگی، وزن شاخصها و مطلوبیت گزینهها تعیین شد. سپس به منظور اعتبارسنجی نتایج، آزمون صحت نتایج طبقهبندی و آزمون خطای طبقهبندی اجرا گردید. نتیجه: نتایج پژوهش حاکی از آن است که چارچوب ترکیبی استفاده شده مناسب بوده و شاخص بازده با وزن 153/0، بیشترین نقش و شاخص نسبت ترینر با وزن 039/0، کمترین نقش را در سبد سرمایهگذاری داشته است، همچنین با توجه به نتایج بدست آمده از صحت طبقهبندی و آزمودن نمونههای آزمون، مشخص شد که دقت مدل 100 درصد است و در نهایت سه صندوق قابل معامله آرمان آتی کوثر، قابل معامله با درآمد ثابت کیان و پارند پایدار سپهر که طبق خوشهبندی k میانگین در خوشه اول قرار گرفته و بر اساس روش تجمیع مطلوبیتهای تمایزگر بیشترین مطلوبیت را داشتهاند، جهت تشکیل پرتفوی انتخاب شدند.
https://jqe.scu.ac.ir/article_15798_9ca25e86598951f02be51d1663b322a8.pdf
2021-05-22
79
96
10.22055/jqe.2020.32330.2204
تصمیمگیری چند شاخصه
تجمیع مطلوبیتهای تمایزگر(Utadis)
شاخصهای تئوری مدرن و پست مدرن پرتفوی
صندوقهای قابل معامله (ETFs)
فاطمه
رحمانی اصل
rahmanifateme941@ymail.com
1
فارغ التحصیل کارشناسی ارشد مدیریت مالی، دانشکده ی اقتصاد و علوم اجتماعی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران.
AUTHOR
حسنعلی
سینایی
ha_sinaei@yahoo.com
2
استاد مدیریت، دانشکده ی اقتصاد و علوم اجتماعی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران.
LEAD_AUTHOR
عبدالحسین
نیسی
aneysi@scu.ac.ir
3
استادیار مدیریت، دانشکده ی اقتصاد و علوم اجتماعی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران.
AUTHOR
Amidi, A. (2009). Sampling theory and its application (1). University Publishing Center. (in Persion)## Doumpos, M., & Zopounidis, C. (2002). Multi–criteria classification methods in financial and banking decisions. International Transactions in Operational Research, 9(5), 567-581. ##Esmaelian, M., Shahmoradi, H., & Vali, M. (2016). A novel classification method: A hybrid approach based on extension of the UTADIS with polynomial and PSO-GA algorithm. Applied Soft Computing, 49, 56-70. ##Gad, S., & Andrikopoulos, P. (2019). Diversification benefits of Shari'ah compliant equity ETFs in emerging markets. Pacific-Basin Finance Journal, 53, 133-144. ##Galagedera, D. U., Roshdi, I., Fukuyama, H., & Zhu, J. (2018). A new network DEA model for mutual fund performance appraisal: An application to US equity mutual funds. Omega, 77, 168-179. ##Grau-Carles, P., Doncel, L. M., & Sainz, J. (2019). Stability in mutual fund performance rankings: A new proposal. International Review of Economics & Finance, 61, 337-346. ##Greco, S., Kadziński, M., Mousseau, V., & Słowiński, R. (2012). Robust ordinal regression for multiple criteria group decision: UTAGMS-GROUP and UTADISGMS-GROUP. Decision Support Systems, 52(3), 549-561. ##Hosseini, S., & Hamidi, N. (2016). Common funds investment portfolio optimization with fuzzy approach. Procedia Economics and Finance, 36, 96-107. ##Manshadi, E. D., Mehregan, M. R., & Safari, H. (2015). Supplier classification using UTADIS method based on performance criteria. International Journal of Academic Research in Business and Social Sciences, 5(2), 31. ##Mehrgan, M. R., & Mehrgan, M. J. (2017). Operational research with financial approach: Academic Book Publishing, Tehran. (in Persion) ##Mehregan, M. R., Sadeghi Moghadam, M. R., & Emamat, M. S. M. M. (2018). Applying the Clustering and UTADIS Models to form an Investment Portfolio. Financial Research Journal, 20(1), 53-74. ##Momeni, M. (2011). Data clustering (cluster analysis): Author Publications, Tehran. (in Persion) ##Niknia, N. (2013). Review the impact of portfolio diversification on adverse risk in tehran stock exchange (Master dissertation). Available from Irandoc. Ac.ir. (in Persion) ##Pendaraki, K., Zopounidis, C., & Doumpos, M. (2005). On the construction of mutual fund portfolios: A multicriteria methodology and an application to the Greek market of equity mutual funds. European Journal of Operational Research, 163(2), 462-481. ##Raei, R., & Puyanfar, A. (2004). Advanced investment management: Samt Publications, Tehran. (in Persion) ##Sadeghi Moghadam, M. R., Alibakhshi, R., & Khalili, E. (2015). An Assessment of Selected Mutual Funds in Iran Stock Market Using a Combined Method of TOPSIS, VIKOR and Similarity-Based Approach. Financial Research Journal, 17(2), 259-282. ##Sherrill, D. E., & Stark, J. R. (2018). ETF liquidation determinants. Journal of Empirical Finance, 48, 357-373. ##Sinaei, H., Basirzad, H., & Samandar, M. (2014). Application of Clustering Analysis in Assessing the Performance of Mutual Funds. Financial Management Strategy, 2(1), 1-20. ##Sinaei, H. A., Mehrabi, A., Basirzade, H., & Samandar, M. (2016). Appling an expected regret minimization in constructing portfolio of mutual funds. Quarterly Journal of Quantitave Economics, 13(1), 119-140. (in Persion) ##Zopounidis, C., & Doumpos, M. (2001). A preference disaggregation decision support system for financial classification problems. European Journal of Operational Research, 130(2), 402-413. ##
1